طنینطنین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

نوگل گلستان عشق و محبت الهی

حرفهای آخر !!!!

  جوووووووونم ، عشقم، نفسم، زندگیم  ،همه وجودم(٨/١/٩٠) الهی مامان فدات بشه ،یعنی جدا ً داری میای؟؟؟؟؟!!!!!!!! یعنی فردا توی بغل مامان طاهره ای . بابا آرام بالای سرمه میگه حرف آخراینکه خیلی دوسش دارم،شیر عسل منه ، از اون خوشمزه هاش. الان وجودم پر از احساس های خوب و قشنگه........من عاشق این خونواده سه نفری هستم........ کنار بابایی مهربونت وجودم پر از آرامش و سرور میشه ، فکرش رو بکن ُشما که بیای چه کن فیکونی درون مامانی پیش میاد........... عاااااااااااااااااااااشقتم. من برم آخرین عکس ها رو کنار بابا ارام بگیرم......... بعد نشونت میدم. بوس ...
23 خرداد 1390

*تقدیم به دوست عزیزم*

  *تقدیم به دوست عزیزم* نگارش در تاريخ 8 / 1 / 1390 و ساعت 17:50 توسط مامان طاهره  فرشته جووون سلام   خیلی مهربونی خانم ،خیلی با معرفتی و لطف زیادی داری.این رو از ته قلب میگم. بی نهایت از شما ممنونم که میای بهم سر می زنی و از حالم می پرسی ، وقتی می بینم اومدی ،خیلی ذوق میکنم ،حس خیلی خوبی به شما دارم ، ندیده دوستت دارم و برام مثل خواهری که ندارم عزیزی. امیدوارم نی نیت رو به سلامتی بغل کنی و همیشه شاد و مسرور باشی. امیدوارم یک روز با حضور شوهرا و نی نی ها همدیگه رو ملاقات کنیم. به امید روز دیدار ...
1 خرداد 1390

ساعات و لحظات پایانی

ساعات و لحظات پایانی ٨/١/٩٠ می دونی مامان جووونم ، من وقتی می خوام سفر هم برم دم آخری استرس می گیرم که آیا همه چیز سر جاشه و چیزی جا نمونده ، حالا فکر کن بحث تولد دختر عزیزمه ،فکر کنم این آشفتگی ها از استرس و اضطرابه . می دونم لحظه ای که چشمام به تو بیافته همه چیزی درست میشه و حالم بهتر میشه .چقدر دلم می خواد باهات حرف بزنم بهتره برم توی اتاق دیگه ،چون دوست دارم دوتایی تنها باشیم و باهات حرف بزنم. اونا دیگه نیاز با یادداشت کردن نداره چون می دونم همه اش گوشه ذهنت باقی می مونه. عاشقتم   ...
1 خرداد 1390

آخرین پیاده روی

آخرین پیاده روی نگارش در تاريخ 9 / 1 / 1390 و ساعت 0:15 توسط مامان طاهره سلام سلام صد تا سلام اومدم بگم حالم خوبه ، یعنی بعد از یه پیاده روی دو نفری با عشق اولم ،بابای مهربونه دخترم و خوندن شعر دخترمون با هم دیگه و صحبت خصوصی با دخترم حالم اومد سرجاش...... ببخشید خاله ها که اینقدر اوقات تلخی کردم ، آره یه رگ بد دارم که از تو نوشته هام با هاش آشنا شدید ،گاهی میگیره ، البته معمولا ً کوتاهه ولی وقتی بگیره عمیق می گیره و بدجور من رو بهم می ریزه ، ولی الان خوب خوبم.... مامان فرشته عزیزم گاهی لازمه یه دوست مهربون از روی مهربونیش توی گوش آدم هم بزنه تا به خودش بیاد ، تو خواهر عزیز منی ،کلامت همه متین ....... الان خوبم کلی واسه دخ...
1 خرداد 1390

خدایااااااااااااااااااااااااااااااا زبان در شکر تو بی نهایت قاصر است

خدایااااااااااااااااااااااااااااااا زبان در شکر تو بی نهایت قاصر است (١١/١/٩٠) دخترم اومد ، خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااا  اصلا ً قادر به شکر گذاری این همه عظمتت نیستم. با این وجود این بنده ضعیف و ناتوان بی نهایت شکر گذار تو است.. برای این موهبت عظیمی که شامل  نمودی. ۹/۱/۱۳۹۰ ساعت:۹:۵۷ صبح وزن:۳۱۸۰ گرم ...
1 خرداد 1390

چی بگم ، از کجا بگم ، از کی بگم .......

چی بگم ، از کجا بگم ، از کی بگم .......(١١/١/٩٠) از لحظه ای که وارد بیمارستان شدم  تا الان که ۲ روز و ۸ ساعت و ۴۶ دقیقه از حضورت در آغوش مامان و بابا میگذره ، لحظه های ارزشمندی رو پشت سر گذاشتم ، ای کاش می شد برخی از قسمت های داستان زندگی رو به صورت یک فیلم داشت. تمام لحظات و ثانیه هاش رو ،نظیر این پدیده فوق العاده ای که در زندگی من و آرامم پیش اومد ....... تولد تو یکی از بی نظیرترین مسائل زندگی من و بابا بود. ای کاش می تونستم احساساتمون رو اونجوری که واقعا ً بودن برات ثبت کنم..... ...
1 خرداد 1390

دل خودمم ترکید

  دل خودمم ترکید سلام سلام سلام سلام ...........٢٤/١/٩٠ هزار تا سلام به شما خاله های خوب و مهربون ،خدا میدونه که چقدر دلم تنگ شده بود ، چه حال بدی داشتم این روزها چقدر به سایت احتیاج داشتم. ولی در کمال تاسف اینترنتم با مشکل روبرو شده بود و امکان کافی نت رفتن هم واسم وجود نداشت. الان از اینکه هستم خیلی خوشحالم ...
1 خرداد 1390

حال نامساعد مامان در روزهای اول زندگی طنینم

حال نامساعد مامان در روزهای اول زندگی طنینم ٢٦/١/٩٠ دو هفته از تولد طنین خانومم عشق و نفس مامان طاهره،می گذره و مامانی روزهای سختی رو تا الان پشت سر گذاشته.   با اینکه از وجودت ،وجودم پر از عشق و شور و شوق و شعف و شادی شده، ولی با این وجود یک کمی هم اوضاع و احوالم بهم ریخته شده و روی روحیه ام تاثیر گذاشته. اول اینکه چون شما شب ها رو برای بیداری و هشیاری انتخاب کردی ، مامان دچار بی خوابی شده و خیلی خسته و بی حال شدم ، از طرفی طول روز هم معمولا ً خوابم نمی گیره و کم پیش میاد بی خوابی ها جبران بشه. از طرفی دیگه به خاطر شما که یک وقتی آفتاب مهتاب دخترم عین برگ گلم رو آسیبی نزنند،تمام روز توی خونه هستیم   و این قضیه به...
1 خرداد 1390