یک روز پر ماجرا
طنین خانومم امروز 4 اردیبهشت 1390 بود
امروز خاله های نی نی سایتی امدن دیدن صورتی جوون که شخص شما باشید.عشق مامان طاهره ، قبل از اینکه مامان و بابا واست اسم انتخاب بکنند ،توسط خاله های نی نی سایتی صورتی لقب گرفته بودی.
خلاصه خاله ها اومدن خونمون دیدنت ،از قضا ،شما که هر روز بعد از ظهر ها خواب بودی.اون روز انگار خیال خوابیدن نداشتی. من نتونستم درست و حسابی پیش خاله ها بشینم. همش شما نق نق می کردی و شیر می خواستی. البته فکر میکنم بد خواب شده بودی. خلاصه هر طور بود این مهومنی رو گذروندیم البته به کمک خاله سپیده و خاله مهسا و خاله نسیم که اونها هم امروز اومده بودن خونمون.
اما خبر دورم امروز ،خبر نامزدی خاله رجا بود .خاله رجا بعد از کلی تماس بی پاسخ به خونه و گوشی-دستم به شما و مهمان ها بند بود ،نمی تونستم جواب بدم- بالاخره پیغام داد که آخر هفته جشن نامزدیشونه.هورااااااااااااااااا .بالاخره خاله رجا هم داره ازدواج میکنه.بعد هم باهاش تماس گرفتم و کلی صحبت کردیم. ایشالله که خوشبخت بشن.دیگه متظر خبر ازدواج خاله نیره ایم دیگه...........