یک روز شاد نوروزی 3 نفره
یک روز شاد نوروزی 3 نفره
۵ فروردین ۱۳۹۰
دختر ناز مامان نمی دونی روزا چقدر داره برامون دیر میگذره
امروز با اجازت تا ۱۱:۳۰ خوابیده بودیم ........خوب دیشب حدود ۳:۳۰ خوابدیم........البته الان شرایطمون خاصه وگرنه بعد ها از این خبرا نیستا............زود می خوابیم ،زود هم بیدار میشیم.... مثل همیشه
بعد هم بلند شدیم کمی خونه رو برای شب مرتب کردیم،به قول بابا آرام مامان بزرگ امیدیه ای داره میاد......
بعد رفتیم پارک ۴۲ هکتاری.........من هوس کردم بادبادک هوا کنم........بابایی هم انگار منتظر شنیدن این حرف بود........سریع یه دونه خرید........
خیلی خوش گذشت....کلی با این بادبادک سرگرم شدیم....عکس و فیلم هم گرفتیم...........ولی هوا خیلی خیلی خیلی گرم بود...
سوار ماشین شدیم و صدای آهنگها رو بلند کردیم.........و زدیم به گشتن اطراف رود کارون.......
بعد هم رفتیم یه ناپرهیزی دیگه کردیم........به کسی نگی ها رفتیم ساندویچ همبر خریدیم و برگشتیم خونه خوردیم و عکسا و فیلمایی که گرفته بودیم تماشا کردیم.......
جای دخترمون خالی
مامانی احساس میکنه که شما دختر شاد و خوشبختی خواهی بود ،کنار این مامان و بابایی که عاشقتن، برای تربیتت اهمیت فوق العاده قائلند
، تفریح و شادی واسشون مهمه و خیلی سخت گیر نیستن و .......(واییییییییی ،چقدر از خودمون تعریف کردم)