طنینطنین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

نوگل گلستان عشق و محبت الهی

خدای مهربون حافظ شماست عزیزم

1390/3/23 11:51
نویسنده : مامان طاهره
245 بازدید
اشتراک گذاری

 

خدای مهربون حافظ شماست عزیزم-٢٦/١٢/٨٩-

امروز صبح که برای رفتن به آرایشگاه بیدار شده بودم ، همانطور که در مطلب قبل توضیح دادم ، خیلی کسل و بی حال بودم ،اتاق هم تاریک بود ، چون بابایی خواب بود ،و از وقتی واسه اتاق  پرده دوختم ،حسابی تاریک شده. منم دیرم شده بود ،با عجله اومدم از قفسه بالای گهوارت موبایلم رو بردارم که پام گیر کرد به پایه گهوارت و با دو زانو محکم نشستم روی زمین ،خیلی خدا بهمون رحم کرد که شکمم به جایی نخورد ،کلی خدا رو شکر کردم. نفسم ، ببخشید از بی احتیاطی مامان. رون ها و زانوهام خیلی درد گرفته بود ، اما دوست نداشتم به روی خودم بیارم چون فقط به تو فکر میکردم ،بیچاره بابا آرام که یک هو از خواب پرید.

عاشقتم ،اگر مسئله ای برای شما پیش بیاد .......، وای اصلا ً نمی خوام بهش فکر هم بکنم.

خدایا دخترمون رو به خودت سپردیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان فرشته
26 اسفند 89 15:54
سلام عزیزم ماشاا.... خیلی فعالی ها یک روز سر نزدم ببین چه کردی سه چهارتا پست قشنگ خدا رو شکر که به خیر گذشته عزیزم یک لحظه خیلی ترسیدم مواظب دخمل ناز ما باش بوسسسسس
الهه(مامان رضا)
26 اسفند 89 17:19
مامان طاهره جون سلام خوش به حالت چه روزهای خوبی رو سپری میکنی من که برعکس خیلیها دوران بارداری بهترین دورانم بوده روزهای سلامت و خوشی رو برات آرزو میکنم . درضمن خیلی خیلی مراقب خودت باش
مامان طاهره
27 اسفند 89 0:08
مامان فرشته جون ممنون که یادم میکنی، وای من عاشق نوشتنم ، حیفم میاد که دیر وبلاگ ساختم ، یک عالمه مطلب توی ذهنم هست ، ولی خوب فرصت نمی کنم که همه رو بنویسم. چشم، شما هم مراقب فرشته کوچولوی ما باش عزیزم.
مامان طاهره
27 اسفند 89 0:09
الهه جون ممنون که به ما سر زدی. الهی شکر که روزهای خوبی رو پشت سر گذاشتی ،امیدوارم روزهای پیش رو هم همیشه پر از شادی،سلامتی و موفقیت باشه .