طنینطنین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

نوگل گلستان عشق و محبت الهی

یک روز با طنین در ماه پنجم

1390/5/19 15:52
نویسنده : مامان طاهره
539 بازدید
اشتراک گذاری

 

یک روز با طنین در ماه پنجم

امروز داشتم با خودم فکر می کردم که هر چه پیش می ریم ، خاطرات خوش روزهای گذشته با تو بودن کمرنگ تر میشه و فقط کلیاتش در ذهن باقی می مونه، خیلی دلم سوخت و تصمیم گرفتم ، هر چند روز یکبار ، خاطره یک روز کاملت رو بنویسم.

امروز شما 4 ماه و 12 روزت هست، یعنی 12 روز از ماه پنجم رو پشت سر گذاشتی.

امروز ساعت 8:15 بیدار شدی.طبق معمول همیشه وقتی اومدم بالای سرت و صبح به خیر گفتم ، یه خنده ناز و خوشکل به مامان هدیه کردی.ولی خیلی خوابت می اومد و چندان سر حال نبودی.بهت شیر دادم،پوشکت رو عوض کردم و شعر هر روز صبحت رو واست خوندم و شما واسه مامان می خندیدی و من لذت می بردم.بعد رفتیم تو پذیرایی روی مبل ها نشستیم و من کارت های دید آموز حیوانات رو بهت نشون دادم ،ولی دیدم خیلی توجه نمی کنی و خوابت میاد منم بهت شیر دادم و گذاشتمت تو کریرت و تکونت داده و شما ضمن گوش دادن به دعاها .....ادامه دارد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان راد ین
20 مرداد 90 23:49
سلام مامان طاهره امیدوارم شما و طنین جون خوب باشین اره روزها میگذرن و همین خاطره هایی که ثبت کردیم فقط میمونه انشالله که همیشه خوشی و سلامتی باشه و ما اونها رو ثبت کنیم
بهار(مامانی شهراد)
21 مرداد 90 9:58
سلام عزیزم راست میگی یه روزی میرسه وقتی پشتت سرمونو نگاه میکنیم همش خاطره میبینیمو دلمون واسه این روزاشون تنگ میشهمن آپم بیای خوشحال میشم
سما مامان امیر مهدی
23 مرداد 90 1:03
سلام به طنین گلم. همین طوری به پیشرفت هات ادامه بده خاله جون. آفرین بوس
مریم باباخانی
28 مرداد 90 0:36
سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی داری من روانشناس بالینی هستم ویک وبلاگ نسبتا جامع در زمینه روانشناسی دارم خیلی خوشحال میشم من را لینک کنید حتما مورد استفاده قرار میگیره