قهقه زدن های دختر نازم
مامانی، عزیزم
یادته واست نوشتم که از 27 خرداد که تولد رها رفته بودیم قهقهه زدنت رو شروع کردی ، این روزها دیگه حسابی اوج گرفتی ،چنان قهقهه هایی می زنی که دل آدم یه حالی میشه واست ، گاهی در ابراز عشقم و احساسم بهت کم میارم.
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی زیااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد به توان بی نهاییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییت دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم و عاشقتم.
احساس میکنم معنی دوستت دارم رو متوجه میشی چون وقتی بهت میگم دوستت دارم اگه سرحال باشی حسابی قهقهه می زنی ،سرحال هم نباشی حتما ً یه لبخند می زنی، دیروز ظهر وقتی بهترین بابای دنیا از سر کار اومد خونه طبق معمول دوتایی رفتیم به استقبالش ،کلی با شما صحبت کرد ولی شما فقط زل زده بودی و بابا رو نگاه میکردی و نمی خندیدی ، بعد بابایی بهت گفت دوستت دارم دخترم یکدفعه خنده اومد روی لبای نازت .
دو شبه پیش بابا آرام میگفت با این رابطه ای که با دخترت برقرار کردی ، بزرگتر که بشه مامان خیلی خوبی واسش خواهی بود و روابط خوبی خواهید داشت، و این بزرگترین آرزوی منه .دوست دارم هر جا دارند از مهر مادری حرف می زنن شما اون رو با تمام وجودت با تک تک سلول هات حس کرده باشی و من رو همیشه بهترین دوست خودت بدونی ،البته بعد از خدای مهربون.