طنینطنین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

نوگل گلستان عشق و محبت الهی

خاطرات طنین دو ماه و یک هفته ای

1390/3/23 11:24
نویسنده : مامان طاهره
378 بازدید
اشتراک گذاری

قرار شد از یادگیری هام بگم .

در یک هفته ای که گذشت من فهمیدم که برای اینکه سلامت و تندرست باشم باید سختی هایی متحمل بشم ، مثل سختی درد و تب دریافت واکسن، اما این رو هم متوجه شدم که یک نفر هست که توی این سختی ها در کنارمه و کمکم میکنه ، بله مامان طاهره، اون از سختی های من ناراحت میشه ،وقتی رفتیم واکسن بزنیم من رو بغل کرد ، ترجیح داد به جای اینکه تو بغل مامان بزرگ باشم تو بغل خودش باشم تا بیشتر احساس آرامش بکنم ، وقتی هم داشتن بهم واکسن می زدن سرش رو گذاشت روی سر من که چیزی نبینه.

با وجود مامان طاهره راحت تر سختی ها رو تحمل میکنم.

یاد گرفتم حتی توی سختی ها هم میشه شاد بود ،به همین خاطر اون روزی که واکسن دریافت کردم با وجود درد و تب باز هم میخندیدم و حرف میزدم(آغو)،مامان طاهره و مامان بزرگ هم کلی ذوق می کردن و من هم از ذوق اونها ذوق میکردم و خلاصه به هم کمک میکردیم که سختی اون روز رو کمتر بکنیم.

کلی ذوق دارم ، به این خاطر که روز به روز تواناییهام داره بیشتر میشه، الان خیلی بیشتر می تونم حرف بزنم(آغو کنم)، وقتی شروع میکنم دیگه بی خیال نمیشم و یک بند پشت سر هم آغو میکنم و ذوق میکنم و مامانی هم با من کلی ذوق میکنه ، تازه یاد گرفتم که با این صدا در آوردن مامانم رو هم صدا کنم،چون وقتی باهام حرف نمی زنه و من آغو میکنم سریع برمیگرده و شروع میکنه با من حرف زدن. غیر از این از این طریق از زحمات مامان هم تشکر میکنم ، گاهی وسط شیر خوردن ، خوردن و رها میکنم واسه مامان میخندم و آغو میکنم یا گاهی بعد از اینکه پوشکم رو عوض کرد این کار رو می کنم. خلاصه که این آغو کردن توانایی خیلی لذت بخشیه.دوستش دارم.

راستی مامان توی این مدت دائم به من میگه دختر قویه من ، دختر خوش اخلاق و خوش خنده و مهربون من ، دقیقا ً نمی دونم یعنی چی ،ولی خوشم میاد وقتی مامان اینا رو میگه.

و یادگیری ها ادامه دارد......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آرین
28 خرداد 90 11:03
طنین خانم باهوش دوست داشتنی مطمئن باش که مامانت همیشه و در همه مراحل زندگیت در کنارت خواهد بود.امیدوارم همیشه سلامت باشی و روی لبت خنده
طنین
10 تیر 90 14:56
ممنون خاله