خاطرات طنین دو ماه و دو هفته ای 2
در این چند روز نتونستم بیام ولی موضوعی از این هفته مونده بود...
در اون هفته من و مامان با بابابزرگ و مامان بزرگ و دایی بهامین و سحر و سپیده دختر عمه های دوقلوی مامان رفتیم هندیجان منزل عمه بزرگ مامان که متاسفانه 25 روز قبل از تولد من فوت شده بود. مامانی تا وارد خونه شد و دختر عمه بزرگش رو بغل کرد کلی گریه کرد ، مامان بزرگ من رو از بغل مامان گرفت ،مامانی خیلی ناراحت بود ، دوست داشت که عمه اش من رو ببینه،خلاصه که با مفهموم مرگ هم آشنا شدم ، یعنی اینکه بعد از این دنیا هم دنیای دیگه ای هست .خوب من توی اون دنیا آمادگی لازم برای اومدن توی این یکی دنیا رو پیدا کردم و مامان میگه توی این دنیا هم باید آمادگی لازم برای رفتن به دنیای بعد رو بدست آورد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی