کارهای عزیز دلم در طی ماه پنجم
دو روز پیش قصد داشتم خاطراه یک روز با هم بودنمان را بنویسم ولی نشد ، اینقدر کارهای مختلف پیش اومد که فرصت پیدا نکردم.البته سخته که با جزئیات بنویسم ، باید خیلی کلی بنویسم.
کارهایی که توی این روزا انجام می دی رو واست میگم:
١- خیلی زیاد با دست و پات مشغول میشی ، دائم پاهات رو توی دهنت می گذاری ، که خیلی با نمکه و خوردنی میشی ، و یا با دقت تمام به دستت نگاه میکنی و باهاشون بازی میکنی یا توی دهنت میگذاری.
٢-هر چیز رو جلوی شما نگه دارم ،خیلی خوب از دستم می گیری و توی دستت نگه می داری ، بزرگ ،کوچیک ، گرد ، تخت مثل کاغذ ، همه چیز رو خوب می گیری و سریع هم به سمت دهنت می بری.
٣-جونم برات بگه ،همچین با تعجب به دور و اطرافت نگاه میکنی ، که به نظر میاد می خوای از همممممممممه چیز سر در بیاری ،به قول بابا آرام وقتی می خوای با دقت و کنجکاوی به چیزی نگاه کنی ،همچین یه اخم خوشکل میاد تو صورتت ، معمولا ً هم دوست داری بپری سمت اون شیء.
٤-همچنان سعی می کنی صداهای مختلف از خودت ایجاد کنی. "م" رو این روزها زیاد میگی ،مخصوصا ً ضمن گریه هات.
٥-وقتی کسی باهات حرف می زنه کلی ذوق میکنی و سعی میکنی جوابش رو بدی و واسش می خندی ، معمولا ً صدادار.
٦-دیگه فهمیدم چطوری وادارات کنم خنده های صدادار بکنی.