گزارش ماه سوم 2
نفس مامان ، نمی دونی توی این ماه چقدر با خنده هات ذوق کردیم ، دائما ً خنده هات بیشتر و جذاب تر شد ، الان دیگه در همه حالی می خندی ، هر کی باهات حرف میزنه می خندی ، خودت با خودت می خندی ، توی خواب میخندی ،خلاصه که خیلی خوش خنده ای .
پنج شنبه که منزل عمو مهران و خاله ژیلا بودیم ، -که چقدر هم توی اون مهمونی با هامون همکاری کردی و آروم بودی- آخر بار اقای سروش قائمی شروع کرد با شما حرف زدن چنان باهاش حرف می زدی و میخندیدی که کل جمع به شوق آمده بود ، وقتی هم باهات صحبت نمی کرد شما صداش میکردی، هم آقا سروش و هم میترا خانم میگفتن که ارتباط اجتماعی خیلی بالایی داری و خیلی با دقت به همه و اطرافت دقت میکنی ، آقا سروش میگفت خنده هات به من رفته کلی ذوق کردم ، عاشقتم دختر خوش اخلاق و خنده رو ،همچنین می گفت در آینده منشی موفق مجامع بزرگی خواهی شد ، مجامعی که هدفشون خدمت به نوع بشر هست ، آرزوی جز این برایت ندارم ،سرباز کوچولوی حق.